2011/06/05

نوستالژی ها

لطفاً از همه ی آرزو ها، و خواسته هایتان برای خواهرزاده ی بیچاره تان صحبت نکنید! چون ممکنه بعد مرگتون (بعد 120 سال) با دیدن، شنیدن، خوردن، بوییدن... کوچکترین چیزی یاد شما بیافتد! دایی من آدمی بود که وابسته بود به گذشته هاش و نوستالژی هاش! از همه شون برام حرف زده بود!

پ.ن : میفهمید که؟ خیلی بده که دیدن یک ویولونیست، شنیدن یک آهنگ، خوردن بستنی... هم منو یاد داییم میندازه و هنوزم نمیتونم با رفتنش کنار بیام! داغونم! هنوز فکر میکنم مریضه و تو خونه منتظره که برم دیدنش!

No comments:

Post a Comment