داشتم امروز درس میدادم، کل نکته های یه درس رو درآورده بودم و داشتم روی تخته مینوشتم که بچه ها بنویسن تو دفترشون ! سه بار تخته رو پر کردم و پاک کردم! دفعه ی چهارم که اومدم بنویسم یکی از بچه ها از اون وسط گفت : اااااااه میس خسته شدیم! چقدر بنویسیم؟؟؟ منم که بهم برخورده بود، تخته رو پاک کردم گفتم : دیگه اینجوری بهتون درس نمیدم! کدوم معلمی میاد این همه نکته بهتون بگه؟؟ خب منم از این به بعد مثل بقیه درس میدم!
بچه ها هم که خجالت کشیده بودن گفتن میس اشتباه کردیم!!! یکی یکی هم میگفتن : " من نگفتم اه! نمیدونم کی بود!" اون وسط شایان گفت : منم نمی خواستم بگم اه! امان از رفیق بد! این گُلَک اومد منو گول زد، من گفتم!!!
پ.ن : همه ی ما زمان بچگیمون یه شخصیت خیالی داشتیم که وقتی یه کار بدی میکردیم اون گولمون میزد این کارو میکردیم! :دی
=)) فسقل شیطون بلا
ReplyDelete